پروازکده

خوش آمدید

پروازکده

خوش آمدید

آخرین نظرات
  • ۱۷ اسفند ۹۷، ۲۲:۰۵ - حبیب بهبودی
    ممنونم

۲۵ مطلب با موضوع «امامان علیهم السلام» ثبت شده است



داستان شهادت میثم تمار


امشب شب شهادت میثم تمار است، داستان شهادتش خیلی جالبه ! من به طور خلاصه و با بیان خودم  تعریف می کنم ، ضرر نخواهید کرد، حتما بخوانید :

 

داستان شهادت میثم تمار:

میثم تمار از یاران بسیار خوب حضرت علی (علیه السلام) بود، روزی حاکم ظالم آن زمان به میثم تمار می‌گوید  اگر از حضرت علی (علیه السلام) بد نگویی، و به او فحش ندهی، تورا می کشم!

میثم گریه می کند! ان حاکم ظالم می گوید از ترس کشتن، گریه می کنی ؟  میثم می گوید ، نه یادم آمد که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای میثم تو را بر درخت اویزان خواهند کرد و زبانت را از حلقت بیرون می کشند و تو را خواهند کشت.

آن حاکم ظالم (عبید الله ابن زیاد) گفت من تو را بر درخت اویزان می کنم و دست و پای تو را قطع می کنم ولی زبانت را بیرون نمی کشم تا بفهمی حضرت علی (علیه السلام) انچه گفته دروغ بوده !!

خلاصه ، میثم را بر درخت اویزان می کنند بعد دست و پای میثم را قطع می کنن! در همین چند ساعت که دست و پای میثم قطع شده بود، میثم شروع می کند از خوبی ها ی حضرت علی گفتن! و آن قدر از خوبی ها ی حضرت علی (علیه السلام) می گوید، تا اینکه ماموران حکومتی به ان پادشاه ظالم می گویند : اگر میثم همین طور از فضائل حضرت علی (علیه السلام) بگوید، تمام مردم شهر بر علیه شما شورش خواهند کرد! در همین جا آن حاکم ظالم دستور داد زبان میثم را بیرون بیاورند و ان را قطع کنند، قبل از قطع کردن زبان میثم، میثم تمار به آنها گفت دیدید مولای من امیر المومنین راست فرمودند! و شما زبان من را بریدید!


نتیجه:

این عشق و علاقه ی میثم به حضرت علی (علیه السلام) از روی باد هوا نبوده ! بلکه چنان حضرت علی ، میثم را به مقامات و کرامات انسانی رسانده بود که میثم حاضر بود جان خود را با عشق ونه با کراهت در راه امیر المومنین بدهد !


منابع:

شریف رضی، خصائص الأئمّه، ص54

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۵۰
حبیب بهبودی



شیعه به این میگن !

مقدمه:

یکی از شیعیان درجه ی یک در طول تاریخ (ابن سکیت) بود. ابن سکیت یک عالم در زمان امام جواد و امام هادی ( علیهما السلام) بود، فقط ببیندید چه جراتی داشته !



داستان عجیب ابن سکیت:

ابن سکیت معلم فرزندان متوکل(پادشاه ظالم ) بود، روزی متوکل به او گفت: دو فرزند من «معتز» و «مؤید» نزد تو محبوب‌ترند یا امام حسن و امام حسین که فرزندان علی هستنند؟ ابن سکیت در پاسخ خلیفه عباسی گفت: 

به خدا سوگند قنبر خادم علی بن ابیطالب از دو فرزندت و پدر این دو(متوکل) نزد من بهتر است.

 متوکل به شدت ناراحت شد و به کارگزارانش دستور داد تا زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند.



نتیجه گیری :

از این دست شیعیان در طول تاریخ زیاد بودند، و علت اینکه  حاظر بودند جان خود را برای امامان معصوم (علیهم السلام) بدهند این بود که به خاطر تبعیت از دستورات امامان (علیهم السلام ) به مقام خلیفه الله رسیده بودند، و چه چیزی بهتر از این!  پس وقتی کسی به امامان (علیهم السلام) توهین می کردند، چنان جواب آنان را می دادند که در تاریخ باقی می ماند، مثل همین ابن سکیت(رحمه الله علیه)

 

منابع:

خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۲۱، ص 139

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۳۴
حبیب بهبودی



حضرت علی (علیه السلام ) هم جاذبه داشت و هم دافعه !


امیرالمؤمنین در موضع رحمت، می آید پایین و آن قدر نرم و ملایم می گردد که بیشتر از آن اصلا تصور نمی شود؛

حرکت می کرد در کوچه های کوفه و چشمش می افتد به بیچاره ای و یا به یک یتیمی و یا به یک پیرزنی که آب بر دوش دارد و مشک می برد.

در این حالت همین طور بدون اختیار اشکش جاری می شود و می نشیند با ایتام و فقرا غذا می خورد و لذت می برد و می خندد و خوش است.

حتی در یک جا آمده است که حضرت علی (علیه السلام) چهاردست و پا می‌شدند و بچه یتیم ها را بر کمر خود سوار می کردنند و بع بع برایشان می کردند ! تا آن بچه ها خوشحال شوند!(1)

 

ولی همین حضرت علی (علیه السلام) در آنجایی که ببیند کسی می خواهد به اینها ظلم کند،

ویا انواع و اقسام ظلم و بی عدالتی انجام می‌‌دهد، در اینجا آن غضب حیدری بروز می‌کرد و در مقابل این کار ها‌ی خلاف می ایستاد!

 

وبه طور کلی انسانی کامل است که هم جاذبه و هم دافعه داشته باشد.

 

 

منابع :

1- بحارالانوار، ج 41، ص 52


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۶
حبیب بهبودی

                             


راضی ام به رضای خدا !


امام‏ باقر علیه‏ السّلام به عیادت جابر بن عبداللَه انصارى که بیمار بود تشریف آوردند و فرمودند: «حالت چگونه است؟»

عرض کرد: در حالى هستم که پیرى را بر جوانى، و مرض را بر صحّت، و موت را بر زندگى ترجیح مى ‏دهم!

حضرت فرمودند: و اما من این‏گونه نیستم؛ اگر خداى براى من پیرى بخواهد ما نیز همان را مى‏ خواهیم، و اگر جوانى را تقدیر کند ما نیز به همان رضا مى‏ دهیم، و اگر مرض‏ را بپسندد من نیز مى‏ پسندم، و اگر شفا بخشد من نیز آن را مى‏ طلبم، و اگر بمیراند من همان را خواهانم، و اگر باقى بدارد من نیز طالب آن مى‏ باشم!

کسی که راضی به رضای خدا باشد مثل امام محمد باقر (علیه السلام) خواهد بود که چنان تسلیم رضای خدا است که می فرمایید پسندم انچه را جانان پسندد.


منابع:

اسرار_ملکوت، ج 2، ص 294

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۰
حبیب بهبودی

 



    داستان دستگیری معنوی امام کاظم علیه السلام از زن جوان


هارون الرشید برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ــ که در زندان بودند ــ زن جوان و زیبا رویی را فرستاد، تا حضرت را خدمت کند. حضرت فرمود: "به هارون بگویید: شاید شما به هدیه خویش خوشحال هستید، ولی من نیازی به امثال اینها ندارم." 

هارون خشمگین شد و گفت: زندانی کردنت به رضایتت نبود بلکه به رضایت ما بود، پس خدمت به تو نیز به رضایتت نیست بلکه به رضایت ماست. از این رو اجبارا آن زن جوان را در زندان حضرت قرار دادند.


پس از مدتی هارون زیردستان خود را فرستاد تا جویای حال و وضع آن زن شوند. او را دیدند که سر به سجده نهاده و اصلا سر بر نمی دارد و می گوید: قُدّوسٌ سُبحانَکَ سُبحانَکَ. به هارون خبر دادند. 

گفت: به خدا موسی بن جعفر او را جادو کرده است. آن زن را به نزد من بیاورید. او را آوردند. درحالی که می لرزید. نگاهش یکسره به آسمان بود.


هارون پرسید: این چه وضعی است تو داری؟ زن گفت: حال بی مانندی دارم. من در نزد موسی بن جعفر ایستاده بودم و او شب و روز در حال نماز بود. وقتی از نماز فارغ شد و در حال ذکر بود گفتم: حاجتی دارید من برآورده کنم؟ فرمود: "به تو چه حاجتی دارم!" گفتم: من برای نیازهای شما اینجا هستم. فرمود: "پس اینها چه کسانی هستند؟" 

می گوید: ناگهان دیدم گلستانی در مقابل من هست اول و آخر ندارد مکان های مفروش با ابریشم در آن موجود است. خدمه جوان و زیبا که مانند آنها ندیده ام در آنجا حاضر بودند. و انواع طعامها مهیا بود. پس به سجده افتادم تا اینکه چشم باز کردم و خود را الان در مقابلت یافتم. هارون امر کرد: این زن خبیثه را بگیرید و مراقب باشید کسی این داستان را از او نشنود.


آن زن دیگر روی به نماز آورد. وقتی از این حالش میپرسیدند میگفت اینگونه عبد صالح (یعنی موسی بن جعفر) را دیدم.

تا اینکه چند روز قبل از شهادت حضرت از دنیا رفت.


سند :

. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 322.

#ولایت #امام_کاظم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۱۳
حبیب بهبودی



دیدن امام زمان علیه السلام



علّامه بحر العلوم قدّس اللَه نفسه، کسی بود که عمرى را در مجاهده با نفس امّاره و تزکیه سرّ و تطهیر نفس، براى عرفان الهى و وصول به مقام معرفت و فنا و اندکاک در ذات حضرت حقّ به سر آورد؛ 

از آن مرحوم حکایت کرده ‏اند که روزى چون اذن دخول براى تشرّف به حرم مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را خوانده؛ همین که مى‏ خواست داخل شود ایستاد؛ و خیره به گوشه حرم مطهّر مى‏ نگریست؛ و مدّتى به همین منوال بود و با خود این بیت را زمزمه مى ‏کرد:


چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن  
به رُخَت نظاره کردن سخن خدا شنیدن‏

بعداً از علّت توقّفش پرسیدند؛ در پاسخ گفت: حضرت مهدى عجّل اللَه تعالى فرجه در زاویه حرم مطهّر نشسته بودند؛ و مشغول تلاوت قرآن بودند.


سند :

امام شناسی علامه طهرانی ، جلد 1 ، ص125


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۵۰
حبیب بهبودی

                     


                             حکایتی از ملاقات با امام زمان علیه السلام



مردى صابون فروش بسیار اشتیاق زیارت حضرت ولى عصر را داشت و در فرج حضرت بى‏ صبر و قرار بود، همیشه گریان و لقاى آن حضرت را مشتاق بود.


روزى یکى از اصحاب حضرت به نزد او رسیده گفت: بیا برویم خدمت حضرت! مرد صابون فروش با کمال اشتیاق حرکت نموده سر از پا نشناخت، او را مقدارى راه برد، سپس به دریا رسیدند، از دریا او را عبور مى‏ داد، در بین دریا که قدم روى آب می ‏گذاشت و مى ‏رفت باران سختى درگرفت.


مرد صابونى یادش آمد که صابون ‏هائى را که پخته است و روى بام خانه خود پهن نموده هم ‏اکنون همه آنها لِه شده و آب مى ‏شود و از ناودان پائین مى ‏ریزد، به مجرّد این خیال پایش در آب فرورفت و نزدیک بود غرق گردد! آن شخص مصاحب فرمود: توجه به خدا داشته باش و از حضرت استمداد کن و فکر صابون را از کلّه ‏ات بیرون ببر! همین ‏که متوجه خدا شد دوباره روى آب قرار گرفت و مشغول حرکت شدند تا آنکه از دریا عبور نموده خدمت حضرت رسیدند؛ 


همین‏ که آن مصاحب  خواست رخصت دخول و تشرّف براى رفیق خود بگیرد حضرت فرمودند:

ردّوهُ فَإنّهُ رَجُلٌ صابونىٌّ. (او را برگردانید او مردی صابونی است)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۲۸
حبیب بهبودی


چرا باید حرف امامان را گوش کرد !؟

چون امامان علیهم السلام به مقامی رسیدند ، که دیگر خود را نمی بینند ! و فقط خداست که در کشور وجودشان فعل و انفعالات را انجام میدهد !

به این حدیث {قدسی } معتبر توجه کنید :

لَا یَزالُ الْعَبْدُ یَتَقَرَّبُ الَىَّ بِالنَّوافِلِ حَتَّى احِبَّهُ فاذَا احْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى یَبْصُرُ بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذى یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتى یَبْطِشَ بِها [1]

پیوسته بنده مطیع من بسبب بجا آوردن کارهاى مورد رضا و پسند من که او را جبراً تکلیف ننموده‏ام و خود بشوق و رغبت انجام میدهد، بمن تقرّب مى‏جوید، و نزدیک مى‏شود، تا بسرحدّى میرسد که من دوستدار او خواهم شد، و چون او را محبوب خود قرار دادم، من گوش او مى‏شوم که با او مى‏شنود، و من چشم او مى‏شوم که با او مى‏بیند، و من دست او مى‏شوم که با او اخذ مى‏کند.

یک برداشت :

این حدیث می خواهد بگوید که ، انسان هایی هستنند که ، به واسطه ی اطاعت خدا ، به جایی رسیده اند که دیگر نفسی ندارند !! یعنی اگر بخواهند مردم را هدایت کنند ، قطعا مردم را به خدا هدایت می کنند ، نه به امیال نفسانی خودشان !!

بله ، همچنین انسان هایی هم وجود دارند ! تعجب نکنید ! اینها کسانی هستنند که فعلشان ، فعل خداست ! سخنشان ،سخن خداست ! و به طور کلی چیزی از شوائب خود بینی و انانیت ، در انها باقی نمانده ! و به صورت خلاصه بگوییم ، این افراد ذوب و فانی در خدا شده اند و اثری از وجود انها باقی نمانده است ! و این را من نمی گویم بلکه حدیث بالا می گوید !

و مصداق اتم و کامل انها امامان معصوم علیهم السلام هستنند !

یک دلیل از قران :

این ایه از عجیب ترین ایات قران است ! به این ایه توجه کنید :

و ما رمیت و اذ رمیت ولکن الله رمی {2}

ای رسول ما در ان وقتی که تو تیر انداختی ، تو تیر نیداختی ، بلکه خدا تیر انداخت !

برداشت از ایه :

مصداق این ایه پیامبر اکرم صل الله علیه واله می باشد . و این ایه دقیقا اشاره دارد به مقام 14 معصوم علیهم السلام ! چرا که فقط 14 معصوم علیهم السلام هستنند که تمام وجودشان را خدا فرا گرفته و طبق ان حدیث قدسی ، خداست که فعل و انفالات انها را انجام میدهد !

بنابرین :

چون 14 معصوم علیهم السلام ، فانی در خدا هستنند ، و خداوند متکفل همه چیز انها شده { بنا بر دلایل بالا } پس فعل انها ، فعل خداست و وفعل خدا حجت است ، پس فعل امامان هم حجت خواهد بود .

ان شا الله خداوند توفیق اطلاعت محض را از ائمه ی اطهار علیهم السلام به همه ی ما بدهد .

جهت مطالعه بیشتر به کتاب امام شناسی ، ج 1 ، ص 202 مراجعه شود .

منابع :

1- وسایل الشیعه ، جلد 2 ، ص 56

2- سوره ی انفال، ایه ی 17

وبلاگ :

parvazkadeh.biog.ir


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۲۳:۱۰
حبیب بهبودی




چرا وقتی خلافت حضرت علی علیه السلام را از ایشان گرفتنند ، حضرت کار خاصی انجام ندادن !؟





چون:

رسول خدا برای حفظ اسلام و بقای شرف انسان ، حضرت علی علیه السلام را به صبر و استقامت وصیت کرد !

و فرمودند : یا علی اگر به اندازه ی کافی یار و یاور نداشتی دست به قبضه ی شمشیر مبر !

و اگر حضرت علی علیه السلام به خاطر اینکه حقش را گرفتن شروع به جنگ میکرد ، قطعا چیزی از اسلام باقی نمی ماند ! و اسلام به صورت یک واقعه و حادثه ی کوچک تاریخی از بین میرفت !

و به طور کلی شجاعت و از خود گذشتگی حضرت علی علیه السلام در جایی باید دید که حتی به خاطر شهید کردن زن و فرزند خود بازهم به خاطر دستوری که از پیامبر صل الله علیه واله داشت دست به قبضه ی شمشیر نبرد !

و از همه جالب تر اینکه وقتی عمر خلیفه ی دوم ، حضرت زهرا سلام الله علیها را مجروح کرد ، بعد از مدتی از حضرت علی علیه السلام درخواست کرد که ،حضرت زهرا را راضی کند تا ما برای عذر خواهی پیش ایشان بیاییم !!

و اینجاش خیلی جالبه که حضرت این درخواست عمر را قبول میکند و می اید که از حضرت زهرا سلام الله علیها اجازه بگیرد ! در ابتدا حضرت زهرا قبول نمیکنند ولی اندکی بعد میفرمایند یا علی خانه خانه ی توست و من کنیز تو هستم !!!

کنایه از اینکه هر چه شما صلاح بندانید من هم عمل میکنم !!!

واقعا چه کسی را در دنیا میتوانید پیدا کنید که عامل و باعث قتل زن و بچه ی شما باشند و بعد به این کیفیت درخواست او را قبول کنی !!
اینجاست که باید گفت

نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را



بنابراین :

حضرت علی علیه اسلام به دنبال رضای خدا بودند ! واصلا گرفتن حکومت و نگرفتن ان برای حضرت مهم نبود ، چون حضرت عبد واقعی خداوند بودند ! و همیشه به دنبال رضای خداوند بودنند حال رضای خدا در گرفتن حکومت باشد یا نه در غصب خلافت باشد ! شما نگاه کنید وقتی حضرت زهرا را در کوچه میزنند ، حضرت علی علیه السلام هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد و بلکه حضرت زهرا سلام الله علیها را به صبر و تحمل میخوانند !

چرا این کار را کردند و هیچ نگفتند ؟ چون پیامبر صل الله علیه واله دستور داده بودند که نباید چیزی بگویی !!

پس حضرت به دنبال هوا و هوس و حکومت و غیره نبودنند بلکه بدنبال اجرای دستورات پیامبری بودنند که خداوند ان را اشرف مخلوقات قرار داده است !!

واین مساله خیلی مهم است که انسان بداند امامان معصوم علیهم السلام فقط و فقط به دنبال رضای خدا بودند و در هر حالتی که خداوند راضی بود انها هم راضی بودند ! خواه حکومتی باشد یا حکومتی نباشد !!!





ان شالله همه ی ما از یاران و شیعیان واقعی حضرت باشیم . الهی امین

جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب انوار ولایت سیده سادات موسوی مراجعه شود .



منابع :

امام شناسی جلد 13 ، ص 182

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۶
حبیب بهبودی


چرا به امام رضا علیه السلام میگن {غریب}!!؟

چهار علت هست که به امام رضا علیه السلام غریب گفته میشود !

و بنده خیلی خلاصه و کوتاه این چهار مورد را می گویم !

1- امام رضا علیه السلام ، فانی در ذات الهی بودند ، و لحظه ایی به این دنیا نظر نکردند !!! ولی مردم اینطور نیستنند !!! و این حال و هوای امام رضا علیه السلام را درک نمیکردند !!!پس امام رضا از این جهت تنها و غریب بود !!!

2- بعد از اینکه پدر امام رضا علیه السلام که امام هفتم بودنند ، شهید شدند!!! مردم نیامدند که امام رضا را به عنوان امام هشتم قبول کنند !!! و گفتنند ، ما همین هفت امام را داریم و دیگر امامی وجود ندارد ! و همین ادما یه فرقه درست کردن به نام { واقفیه } !!! یعنی کسانی که روی امام هفتم توقف کردن !!!

و این هم یه جهت غربت امام رضا علیه السلام می باشد !!!{1}

3- جهت سوم غربت امام رضا علیه السلام هم اینکه که ،

حضرت جواد الائمه علیه السلام فرزند امام رضا بودند ولی مردم این فرزند گرامی را به عنوان فرزند امام رضا قبول نداشتنند !! و می گفتنند این فرزند برای امام رضا علیه السلام نیست !!

و اینکه حضرت جواد الائمه را هم به عنوان امام بعد از امام رضا قبول نداشتنند !!{2}

4- سه مورد بالا در تاریخ وجود دارد ولی مورد چهارم را بعضی از علما فرموده اند :

وان اینکه در حوزه ها ی علمیه احادیث توحیدی امام رضا علیه السلام ، بحث و مطالعه نمیشود !!!

و کلاس هایی برای تحلیل و تجزیه و تفهیم این احادیث وجود ندارد !!! این احادیث درکتاب هایی مثل عیون اخبار الرضا یافت میشود !!

بنابراین :

امام رضا علیه السلام را به دلیل این چهار علت بالا {غریب الغربا } می نامند !!! که قطعا مورد اول بیشتر خود را نشان میدهد !!!

ان شا الله هرچه زودتر توفیق زیارت غریب الغربا نصیب همه ی ما بشود . الهی امین

جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب روح مجرد ،ص209 مراجعه شود .

منابع:

1- عیون اخبار الرضا ، قسمت انکار امام هفتم ، و در تنقیح المقال ،جلد 2 ، ص260

2-بحار الانوار ، چاپ کمپانی ، جلد 12 ، ص 124


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۰
حبیب بهبودی