پروازکده

خوش آمدید

پروازکده

خوش آمدید

آخرین نظرات
  • ۱۷ اسفند ۹۷، ۲۲:۰۵ - حبیب بهبودی
    ممنونم

۸ مطلب با موضوع «خدا» ثبت شده است



( اگر نازی کند، فرو ریزد قالب ها )


یک داستان:

یکی از اقوام ما می گفت؛ من خدا رو قبول ندارم، نه نماز می خونم و نه روزه می گیرم، کلا هر چی دلم بخواد انجام میدم و به کسی هم ربطی نداره .....

من هم گفتم بزار برات یه مثال بزنم؛ 

گفتم فرض کن یه آدم بسیار قوی میاد تو خونه ی شما و به شما میگه باید اجازه بدیدی من یخچال خونه رو ببرم والا با تفنگ میزنم تو مخت و تو رو می کشم!

گفتم شما تو این موقعیت چه کار می کنی؟ 

گفت خوب معلومه یخچال رو می دم،  گفتم چرا میدی؟ گفت خوب ندم منو می کشه دیگه!

گفتم حالا خداوند  بلا تشبه یه تفنگی داره مثل حضرت عزراییل علیه السلام که روی سر همه ی ماست! 

حالا آدم عاقل چه کار می کنه ؟! 

خوب معلومه آدم عاقل باید تسلیم قدرت خدا بشه! 

بعد به این بنده خدا گفتم، ببین همین خدا هزاران سرکش و متکبر  عالم مثل شمر و معاویه و صدام و هیتلر و.... زیر خاک کرد، ما هم یه روزی به اجبار از این دنیا خواهیم رفت. خلاصه این دوست ما به فکر فرو رفته و چیزی نگفت، ان شالله خداوند دست همه ی ما رو بگیره، الهی امین.


دوستان عزیز ؛

باید بدانیم که خداوند هم جمال و زیبایی و مهربانی دارد و هم جلال و قهر و غضب فلذا مثال ما جنبه ی جلال و قدرت خدا را بیان می کرد.

که ما باید متوجه باشیم که در مقابل قدرت خدا ما پشیزی هم نیستیم و اگر نازی کند فرو ریزد قالب ها ....


نتیجه :

بنده نمی گویم، حالا که خدا چنان قدرتی دارد ما هم از روی ترس و بدون تحقیق و تفکر  نماز و روزه بگیریم و کار های عبادی انجام بدهیم!

نه، ولی لا اقل بفهمیم که ما در مقابل خدایی هستیم که هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی وابسته به قدرت او هستیم .

که اگر لحظه ی اون برق وجود ما توسط  خداوند قطع شود لامپ وجود ما هم برای ابد خاموش خواهد شد . 

کان لم یکن شی مذکورا


حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید ؛

یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنیوَ رِقَّةَ جِلْدی وَ دِقَّةَ عَظْمی

پروردگارا بر ناتوانی جسمم و نازکی پوستم و نرمی

استخوانم رحم کن




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۴
حبیب بهبودی

💠تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن💠


🔸پادشاهى در هر سال روزى را انتخاب نموده و در آن روز تمام سلاطین جهان و بزرگان از امراء و رجال کشور خود را به ضیافت دعوت می نمود، و به مقدار آنان طَبَق هائى از طلا و نقره و اقسام جواهرات مملوّ گردانیده و به آنها رخصت می‌ داد که هرکس هر کدام را که می‌ خواهد، برود و دست خود را روى آن طبق قرار دهد، آن وقت در دفتر، آن طَبَق را به اسم او ثبت می کردند.


🔸یکى از روزهائى که بدین منوال می‌ گذشت و شاه امر به انتخاب طبقها نمود یکباره تمام مدعوّین از کرسی هاى خود برخاسته و به طرف طبقها در باغ روان شدند، جز غلام پادشاه که ابداً حرکتى ننموده بلکه دست خود را روى شانه پادشاه قرار داد!


🔸پادشاه از غلام پرسید: چرا نرفتى و سهمیه خود را انتخاب ننمودى؟ 

غلام گفت: شاها من طالب وجود تو هستم و با وجود تو چشمى به طلا و نقره ندارم!

پادشاه از علوّ همّت غلام تعجّب کرد و صبر کرد تا وقتى تمام اعیان و سلاطین طبقها را انتخاب نموده و مراجعت کردند. مطلب را به آنان بیان کرد و گفت: 


🔺غلام من چنین عملى از او سرزده، یعنى براى خاطر من از هرچه بوده گذشته، چون مرا براى من خواسته نه براى مال من، سزاى او این است که من هم او را براى او بخواهم و هرچه دارم بدو واگذار کنم🔻


لذا وصیت کرد که پس از وى سلطنت براى او باشد و تمام کلید خزائن و جواهرات را به وى سپرد.


⭕️. راجع به عبادت پروردگار نیز مطلب چنین است. هر وقت انسان خدا را براى خدا عبادت کرد، خداوند هم انسان را مالک روز قیامت می ‌کند و هرچه دارد به او می ‌دهد و این مفاد حدیث شریف است: «عبدى أطِعْنى حتّى أجْعلَک مِثلى» [ای بنده من! تو مرا اطاعت کن تا من تو را مثل خودم قرار بدهم .]


📝. علامه طهرانی رضوان اللَه علیه.

📚. #مطلع_انوار، ج 1، ص 124.

 #عرفان #سلوک  #عبودیت

@maktabe_vahy

💠.💠.💠.💠

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۰:۴۵
حبیب بهبودی


خدا و رگ گردن!


وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿۱﴾ 

و ما انسان را آفریده‏ ایم و مى‏ دانیم که نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم 


خدا از شاهرگ ما، به ما نزدیکتر است! این آیه می خواهد بگوید که یه توجه کن به خودت، خواهی دید که مایی نیستیم! و فقط خداست که در عالم ظهور و بروز داره!

در جای دیگر خداوند می فرماید:

هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن (۲)

خدا اول و اخر و ظاهر و باطن هر چیزی است .

یعنی فقط خداست که درعالم وجود داره ولا غیر ......


منابع:

۱_سوره ی قاف، آیه ۱۶

۲_سوره ی حدید ،آیه ی ۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۵
حبیب بهبودی



چگونه  خود را بشناسیم؟


مقدمه :
یک روایت عجیب از حضرت علی (علیه السلام) داریم که حضرت می فرمایند:
 من عرف نفسه فقد عرف ربه (1)
(هرکسی خودش را بشناسد، خدا را هم می شناسد)
اگر ما به این روایت عمل کنیم، خدا را به راحتی می توانیم ادراک کنیم .
سوال :
چگونه و با چه روشی خودمون را بشناسیم؟ تا با شناخت خود به معرفت خدا برسیم!؟
جواب :
اگر به این چند سوال جواب بدهید خود را خواهیم شناخت، و لزوما به خدا خواهیم رسید!
1- ظاهر بدن ما یعنی (چشم، گوش، بینی، دهان، دست وپا و...) را چه کسی به ما داده؟ خدا
سوال:
شاید بپرسید خدا اینها را نداده؟ و ما قبول نداریم که خدا اینها را داده!
جواب استدلالی:
قطعا خودمان این ظاهر بدنمان را نداده یم، چون اگه دست ما بود مثلا چشمانمان را آبی می کردیم!
 یا مثلا دماغمون را کوچک یا بزرگ می کردیم !
ویا اصلا خودمون را در یک خانواده ی پول دار در بهترین نقطه ی جهان بدنیا می آوردیم! و یا مثلا بهترین و زیبا ترین پدر و مادر جهان را برای خود انتخاب می کردیم! تا بدین وسیله ظاهر ما هم بر اساس ارث و نژاد زیبا از آب در بیاید! ولی هیچ کدوم از اینا دست ما نبوده و یک نفر دیگر این کار ها را برای ما انجام داده است، که به اون میگن خالق یا  نیروی طبیعت یا همون خدا ! روی اسم دعوا نداریم مهم اینکه یک خالق وجود داره حالا اسمشو هرچی می خوای بزار!
2- باطن ما را ( قلب و کلیه و کبد و روده و معده و....) را چه کسی داده است؟
خدا (با توجه به استدلال بالا)
3- همه ی ما یک اسم و فامیلی داریم، که این اسم و فامیلی می تونه عوض بشه!
مثلا اسم و فامیلی  من  (جعفر نیک زاد) است من می رم ثبت احوال و این اسم و فامیلی را به (علی محمدی) تغییر می دم !  پس اسم و فامیلی ما یک چیز اعتباری است و حقیقتی ندارد! و به راحتی قابل تغییر است!
حالا برای معرفت به نفس این اسم و فامیل اعتباری را هم کنار بگذاریم، و فکر کنیم اصلا همچنین اسم و فامیلی نداریم، مثلا بگوییم علی محمدی بره کنار !و اصلا این اسم اعتباری را روی خود نبینیم! چون اعتباری است و حقیقتی ندارد.
4- هر یک از ما داری صفاتی هستیم، که این صفات شخصیت ما را تشکیل می دهند! مثلا وقتی یکی میره خواستگاری، وقتی سوال از شخصیت او می شود، این شخص از صفات درونی خود میگوید،مثلا خوش اخلاقم ، شجاع هستم، تدبیرم خوبه، صبرم زیاده و....
بنابراین: ما در درون خود صفاتی داریم که شخصیت ما را تشکیل می دهد!
این صفات هم اعتباری و قابل تغییر است، یعنی مثلا من امروز صفت خوش اخلاقی دارم ولی فردا به خاطر یک اتفاقی، بد اخلاق می شوم! یا مثلا من خیلی انسان بخشنده ایی هستم ولی فردا یک اتفاقی می افتدو من تا اخر عمر خود بخیل و خسیس می شود! و یا اینکه من انسان شجاعی  هستم ولی فردا به خاطر یک اتفاق حس ترس در من به وجود می آید و ترسو می شوم!
پس صفات درونی ما که شخصیت ما را تشکیل داده است، همه قابل تغییر است و حقیقت ثابتی از خود ندارد و مانند موم و خمیر به هر شکلی می تواند در بیاید.
در این مرحله برای شناخت خودمان و معرفت نفس  این صفات را هم باید کنار بگذاریم و اصلا این صفات را در خود نبنیم! چون یک چیز ثابت و حقیقی نیست و مداوم در حال تغییر است!
ما دنبال یک حقیقت ثابت و واقعی و زوال نا پذیر هستیم، که در ادامه به او خواهیم رسید!
نتیجه:
حالا ظاهرمو کی داده؟ خدا داده
 باطنمو کی داده؟خدا داده
اسم و فامیلی شما با تمام خصوصیات وصفاتتون بره کنار؟ (چون همه اعتباری و  حباب هستند)
حالا چی می بینید.......

 

منابع:
1-غرر الحکم،ص232

 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۲:۰۱
حبیب بهبودی




به غیرت خدا بر میخوره ، اگر امید به کسی غیر از خدا داشته باشی !

  


مقدمه :

اینجانب بعد از تحقیق در روایات و تاریخ و قران و تجربه ی شخصی به یک مطلب مهمی رسیدم ! و ان اینکه اگر در امور زندگی (اعم از امور مادی و معنوی ) به غیر از خدا امید ببندیم و فکر کنیم مشکل ما را مثلا فلان دکتر و یا فلان رئیس میتواند حل کند ، در حالی که نقش خدا را در بر طرف کردن ان مشکل کم رنگ احساس کنیم ! اینجا همان زنگ خطر میتواند باشد ! و خدا به غیرتش بر میخورد و شاید تنبیه متقابلی از جانب خدا بشویم ! برای اینکه بهتر این مساله را متوجه شویم ، چند مثال عرض می کنم تا مطلب روشن شود ، لطفا با ما باشید .

 

 چند مثال :

  1- حضرت یوسف علیه السلام در زندان بودنند ، و وقتی یکی از افراد را واسطه قرار دادند تا به فرعون خبر برساند تا ایشان را ازاد کند ! اینجا بود که به غیرت خدا بر خورد و 7 سال دیگر در همان زندان ماند ! چون به غیر خدا امید داشت

2- پیامبر اکرم صل الله علیه واله یک بار ان شالله نگفتنند ، و تصور کردند که حتما و بدون تمسک به خدا ایه نازل خواهد شد !اینجا بود که تا 40 روز ایه نازل نشد !

 

یک داستان از عالم معروف :

 سید علی قاضی طباطبایی که ایشان یکی از عرفاء و مراجع و همچنین استاد علامه ی طباطبایی بود ، به شدت فقیر بودنند ! ووقتی شخصی علت این فقر را از ایشان پرسیدند ؟ ایشان فرمودند که من یک دوست داشتم و چون این دوست ما کم کم به یک مقام ها و پست های دنیایی داشت می رسید ! من غافل شدم و گفتم که ، فلانی اگر به مقام های خوب رسیدی ما را فراموش نکن ! و خلاصه دست ما را هم بگیر ! و چون امید به این شخص بسته بودم، خدا هم چنان فقری به ما داد تا بفهماند که همه کاره خدا ست نه بنده ی خدا ! این داستان را خود اقای قاضی فرموده اند. (3)

 

یک نکته:

این را بدانیم که هر چقدر ما ایمانمان بیشتر باشد ، به همان اندازه چوب بیشتری خواهیم خورد ! اگر امید به غیر خدا ببندیم.

 من خودم چندین بار چوب خوردم ! مثلا فکر میکردم که قطعا فلانی میتواند مشکل من را حل کند ! و اصلا خدا را دخیل نکردم ، چنان ضربه ی خوردم که خودم به خدا گفتم ، خدایا غلط کردم فقط خودت ! البته بد نیست این را هم بدانیم که چه بسا خود خداوند این اتفاقات را برایمان پیش می اورد تا ما با جان و دل بفهمیم که همه کاره ی عالم خداست .

 به هر جا بنگرم کوه و در و دشت                                 نشان از قد رعنای تو بینم

 

ایاتی که می فرمایند ، به غیر خدا دل نبند:

در قران ایات زیادی وجود دارد که بر این مساله اشاره می کند ولی بنده دوایه مشهور را برایتان می اورم ، که ان دوایه عبارت است از :

الیس الله بکف عبده (1)

. ایا خدا برای بنده کافی نیست.

: و هچنین در جای دیگر

 ومن یتوکل علی الله فهو حسبه

. کسی که بر خداوند توکل کند خداوند کفایتش می کند.

 

بنابراین :

اگر در زندگی به غیر خدا اعتماد کردیم و دل بستیم و چشم امید داشتیم ، مطمئن باشیم که چوب ان را خواهیم خورد.

 پس دل به غیر خدا نبندیم.  

 

 ان شا الله خداوند توفیق دهد تا همه ی ما موحد در مقام عمل باشیم . الهی امین

جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب تفسیر ایه نور علامه طهرانی مراجعه کنیم .

 

منابع :

 1- سوره ی زمر ، ایه 36

  2- سوره ی طلاق ، ایه 3

3- روح مجرد ص432

وبلاگ :

Parvazkadeh.blog.ir

 


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۱۰
حبیب بهبودی

                                               

                                                  { دیدن خدا }

خدا را با چشم ظاهری نمی توان دید ، ولیکن بواسطه ی حقائق ایمان، خدا را می توانند دید . آیات قرآن هم صراحت بر این معنى دارد .چرا که خداوند بیشتر از بیست مورد دعوت به لقاى خود کرده ؛ و مرادش لقاى سیب و گلابى، انگور و رطب، حوریّه و غلمان، و... هم نیست بلکه مراد لقای خودش خداست !!

ایه قران میفرماید :

قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَلِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا.
(آیه یکصد و دهمین، از سوره کهف)
«بگو- اى پیغمبر- که اینست و غیر از این نیست که من بشرى مى‏باشم همانند شما که به من وحى کرده مى‏شود که: فقط معبود شما معبود واحد است! پس هر کس امید دیدار و لقاى پروردگارش را داشته باشد، باید حتماً کار نیکو انجام دهد و هیچ کس را با پروردگارش انباز و همتا قرار ندهد»!.

این حدیث خیلی جالبه :

یکى سؤال کرد: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنینَ! هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟! «اى أمیرمؤمنان! آیا تو پروردگارت را دیده‏اى؟!» فرمود: کَیْفَ أَعْبُدُ رَبًّا لَمْ أَرَهُ؟! «من چگونه بپرستم پروردگارى را که او را ندیده باشم؟»
سپس براى توضیح مطلب مى‏فرماید: لَا تَرَاهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الأبْصَارِ؛ وَ لَکِنْ تَرَاهُ الْقُلُوبُ بِحَقَآئِقِ الإیمَانِ

«خدا را چشمها با مشاهده و رویت بصرى نمى‏بینند، ولیکن دلها او را با حقائق ایمان مى‏بینند.»

یک مصداق :

اگر بخواهیم یک مصداق هم از هزاران مصداق در باره ی این مطلب بگوییم ،بهترین نمونه و مصداق حضرت زینب سلام الله علیها است ،که بعد از تحمل ان همه مشکلات و سختی ها و اسارت ها وقتی از ایشان پرسیدند که این ماجرا ها رو چه طور دیدی؟

حضرت فرمود : ما رایت الا جمیلا (ندیدم الا زیبایی )

چرا حضرت زینب سلا م الله علیها این حرف را زد چون حضرت به واسطه ی حقایق ایمانش( نه چشم ظاهری ) غیر از خدا چیزی نمیدید !! و همه چیز را از خدا میدید ! بنابراین این جمله ی معروف را به کار بردند !

بنابراین :

خدا را میتوان با حقیقت ایمان دید و برای اثبا ت این مطلب هم ایات قران هست و هم روایات و هم مصادیق فراوان !

ان شالله خداوند توفیق ملاقات خود را بر همه ی ما ارزانی بدارد . الهی امین

جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب الله شناسی علامه طهرانی جلد 1 رجوع شود .

منابع :

1- سوره ی کهف . ایه 110

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۰
حبیب بهبودی

شناخت خدا با چرخ خیاطی !!


به آن پیرزن گفتند: خدا را از چه راه شناخته‏اى؟! گفت: از این چرخه ریسندگى‏ام! زیرا چون دست به سوى آن مى‏برم و دسته آن را به گردش در مى‏آورم، آن حرکت مى‏کند و نخها را مى‏ریسد و چون دست برمیدارم، آن مى‏ایستد و دیگر نمیریسد . از آنجا دانستم که این دنیا که درحال جریان است ، آفریننده‏اى دارد !!

ین جا بود که گفته اند {علیکم بدین العجایز } بر شما باد به دین پیرزن ها !





بله خدا هم در قران می فرماید:

" اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ،

خدایى که آسمانها و زمین و انچه بین شان است را در شش روز آفرید . سوره سجده، آیه 3"







یه مثال بزنم بحث روشن تر شه:

شما در خانه ی خود به هر چیز که نگاه کنید ...

فرش

لوستر

یخچال

جارو برق

ماشین لباس شویی

کاشی

اجر و....

حتما سازنده ای دارد و نمیتوانید بگویید مثلا من در خانه یک دوچرخه دارم ولی کسی ان را درست نکرده!!

حالا میتوانید بگویید منظومه ی شمسی با اون عظمت بی نظیر !

حیوانات با این همه زیبایی و جذابیت !!

ماه و خورشید و زمین با این نظم دقیق سازنده ی ندارد!!





بنابراین :

1. دنیا با یک نظمی میچرخد.

2. امکان ندارد نظمی باشد ولی نظم دهنده ای نباشد.

پس این عالم نظم دهنده ای دارد که به اون میگن خدا!





برگفته از الله شناسی علامه طهرانی جلد 1 ص 198

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۳
حبیب بهبودی

خدا

ما خدا داریم

قبول نداری ؟ بخون!

1- کی ظاهر ما رو داده ؟

2_ کی باطن مارو داده؟

3- کی ما رو تو این خانواده بوجود اورد ؟

4- کی ما رو تو ی این نقطه ی جهان مثلا ایران بدنیا اورد؟

5-کی این فرم صورت رو به ما داده ؟

قطعا ما این کار ها رو نکردیم زیرا اگر دست ما بود

مثلا خودمونو تو اروپا و تو یه خانواده ی پول دار و همچنین یه چهره ی زیبا برا خود انتخاب میکردیم .

پس یک نفر دیگه این کارها رو کرده که به اون میگن خدا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۶
حبیب بهبودی