چرا ما از مرگ میترسیم !!!
چرا ما ادما از مرگ میترسیم!!
کسانیکه در دنیا زندگى مىکنند و دل به ظاهر دنیا مىدهند و ابداً با باطن کارى ندارند و از وجدان خود که در حقیقت مربوط به خداست نیرو نمىگیرند، و حواسّ خود را جمع نمىکنند بلکه سرسرى و بدون حساب زندگى میکنند ، پیوسته در دل آنان محبّت دنیا رو به ا فزایش مىرود تا به جائیکه گوئى هیچ محبوبى و مقصودى غیر از رسیدن به ارزو های دنیایی ندارند !
مردن براى این افراد بسیار سخت است!
چون یک عمر زندگى کرده، و آن عمر و سرمایه وجودى را براى بدست آوردن دنیا مصرف کرده و براى داخل کردن موقعیّت خود در دل مردم فعّالیّت کرده و زحمت کشیده، خلاصه تمام دوران عمر خود را که عبارت است از زمان از سالها و ماهها و روزها و ساعتها و دقیقهها و لحظه ها، براى بدست آوردن این مسایل دنیوی بسر کرده !
بالاخصّ اگر به این امور فانیه دنیا با رنج و زحمت رسیده باشد و آنها را با مشقّت تحصیل کرده باشد، در این صورت علاقه بیشتر بوده و بالنّتیجه دل کندن از آنها مشکلتر است. چون ، هر چه کوشش و تحمّل زحمت براى بدست آوردن چیزى بیشتر شود به همان میزان محبّت به آن بیشتر و دلبستگى به آن شدیدتر و دل کندن از آن سخت تر است!
بنابراین به هر یک از آنها محبّت پیدا نموده است و هر یک از آنها مانند زنجیرى دل و خواست او را به خود مىبندد؛ حالا مىخواهد از دنیا برود، دل خود را متّصل به هزاران زنجیر مىبیند که از هر طرف او را به این امور دوخته است!
اموال او، دوستان او ، بچه های او زن او خانه او و ماشین او موقعیت اجتماعی او ارزو های او و....
با این خصوصیّات اگر به کسى بگویی: یک سال دیگر مىمیرى یا مثلًا ده سال دیگر مىمیرى، دنیا در چشم او تاریک مىشه؛ گوئى تمام عذابها را بر او وارد می شود و کوهها را بر سر او خراب مىشود !
پس علت ترس ما از مرگ دل بستگی ها و تعلقات و عدم انس با حرم خداوند است !!
و خداوند در قران میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَآءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ ءَایَتِنَا غفِلُونَ* أُولئِکَ مَأْویهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ.
خداوند عزّ و جلّ در این دو آیه (هفتم و هشتم از سوره یونس) مىفرماید:
«بدرستیکه کسانیکه امید لقاء و زیارت ما را ندارند و به حیات پست و زندگى آلوده دنیاى غرور راضى شده و بدان تکیه زدهاند و آن کسانیکه از آیات ما در غفلتند، محلّ و سکناى آنان آتش است؛ در اثر صفات و کردارى که کسب کردهاند.»
برگرفته از معاد شناسی علامه طهرانی