پروازکده

خوش آمدید

پروازکده

خوش آمدید

آخرین نظرات
  • ۱۷ اسفند ۹۷، ۲۲:۰۵ - حبیب بهبودی
    ممنونم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۲۶
حبیب بهبودی

 



    داستان دستگیری معنوی امام کاظم علیه السلام از زن جوان


هارون الرشید برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ــ که در زندان بودند ــ زن جوان و زیبا رویی را فرستاد، تا حضرت را خدمت کند. حضرت فرمود: "به هارون بگویید: شاید شما به هدیه خویش خوشحال هستید، ولی من نیازی به امثال اینها ندارم." 

هارون خشمگین شد و گفت: زندانی کردنت به رضایتت نبود بلکه به رضایت ما بود، پس خدمت به تو نیز به رضایتت نیست بلکه به رضایت ماست. از این رو اجبارا آن زن جوان را در زندان حضرت قرار دادند.


پس از مدتی هارون زیردستان خود را فرستاد تا جویای حال و وضع آن زن شوند. او را دیدند که سر به سجده نهاده و اصلا سر بر نمی دارد و می گوید: قُدّوسٌ سُبحانَکَ سُبحانَکَ. به هارون خبر دادند. 

گفت: به خدا موسی بن جعفر او را جادو کرده است. آن زن را به نزد من بیاورید. او را آوردند. درحالی که می لرزید. نگاهش یکسره به آسمان بود.


هارون پرسید: این چه وضعی است تو داری؟ زن گفت: حال بی مانندی دارم. من در نزد موسی بن جعفر ایستاده بودم و او شب و روز در حال نماز بود. وقتی از نماز فارغ شد و در حال ذکر بود گفتم: حاجتی دارید من برآورده کنم؟ فرمود: "به تو چه حاجتی دارم!" گفتم: من برای نیازهای شما اینجا هستم. فرمود: "پس اینها چه کسانی هستند؟" 

می گوید: ناگهان دیدم گلستانی در مقابل من هست اول و آخر ندارد مکان های مفروش با ابریشم در آن موجود است. خدمه جوان و زیبا که مانند آنها ندیده ام در آنجا حاضر بودند. و انواع طعامها مهیا بود. پس به سجده افتادم تا اینکه چشم باز کردم و خود را الان در مقابلت یافتم. هارون امر کرد: این زن خبیثه را بگیرید و مراقب باشید کسی این داستان را از او نشنود.


آن زن دیگر روی به نماز آورد. وقتی از این حالش میپرسیدند میگفت اینگونه عبد صالح (یعنی موسی بن جعفر) را دیدم.

تا اینکه چند روز قبل از شهادت حضرت از دنیا رفت.


سند :

. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 322.

#ولایت #امام_کاظم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۱۳
حبیب بهبودی



دیدن امام زمان علیه السلام



علّامه بحر العلوم قدّس اللَه نفسه، کسی بود که عمرى را در مجاهده با نفس امّاره و تزکیه سرّ و تطهیر نفس، براى عرفان الهى و وصول به مقام معرفت و فنا و اندکاک در ذات حضرت حقّ به سر آورد؛ 

از آن مرحوم حکایت کرده ‏اند که روزى چون اذن دخول براى تشرّف به حرم مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را خوانده؛ همین که مى‏ خواست داخل شود ایستاد؛ و خیره به گوشه حرم مطهّر مى‏ نگریست؛ و مدّتى به همین منوال بود و با خود این بیت را زمزمه مى ‏کرد:


چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن  
به رُخَت نظاره کردن سخن خدا شنیدن‏

بعداً از علّت توقّفش پرسیدند؛ در پاسخ گفت: حضرت مهدى عجّل اللَه تعالى فرجه در زاویه حرم مطهّر نشسته بودند؛ و مشغول تلاوت قرآن بودند.


سند :

امام شناسی علامه طهرانی ، جلد 1 ، ص125


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۵۰
حبیب بهبودی

                     


                             حکایتی از ملاقات با امام زمان علیه السلام



مردى صابون فروش بسیار اشتیاق زیارت حضرت ولى عصر را داشت و در فرج حضرت بى‏ صبر و قرار بود، همیشه گریان و لقاى آن حضرت را مشتاق بود.


روزى یکى از اصحاب حضرت به نزد او رسیده گفت: بیا برویم خدمت حضرت! مرد صابون فروش با کمال اشتیاق حرکت نموده سر از پا نشناخت، او را مقدارى راه برد، سپس به دریا رسیدند، از دریا او را عبور مى‏ داد، در بین دریا که قدم روى آب می ‏گذاشت و مى ‏رفت باران سختى درگرفت.


مرد صابونى یادش آمد که صابون ‏هائى را که پخته است و روى بام خانه خود پهن نموده هم ‏اکنون همه آنها لِه شده و آب مى ‏شود و از ناودان پائین مى ‏ریزد، به مجرّد این خیال پایش در آب فرورفت و نزدیک بود غرق گردد! آن شخص مصاحب فرمود: توجه به خدا داشته باش و از حضرت استمداد کن و فکر صابون را از کلّه ‏ات بیرون ببر! همین ‏که متوجه خدا شد دوباره روى آب قرار گرفت و مشغول حرکت شدند تا آنکه از دریا عبور نموده خدمت حضرت رسیدند؛ 


همین‏ که آن مصاحب  خواست رخصت دخول و تشرّف براى رفیق خود بگیرد حضرت فرمودند:

ردّوهُ فَإنّهُ رَجُلٌ صابونىٌّ. (او را برگردانید او مردی صابونی است)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۲۸
حبیب بهبودی

                               

                                خدا برام بسه !


مقدمه :
 خیلی از ما ها برای اینکه به جایی برسیم ، دنبال پارتی و اشنا می گردیم ، یا مثلا اگر مریض شده باشیم ، فقط التماس دکترا رو می کنیم تا ما را خوب کنند . می خوام اینو بگم که ، نقش خدا تو زندگی ما گم شده ! شاید تو ظاهر بگیم خدا تو همه کاره ایی ، ولی تو قلبمون امید به غیر خدا داریم . و این مساله می تونه برای ما درزندگی اضطراب و اشوب ایجاد کنه ، چرا که این کار ما غیرت خدا رو به جوش میاره ! اگر می خواهید دلیل این حرفم رو بدونید ادامه ی مقاله رو بخونید ، مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد ، ممنون از شما .
  
به این ایه ی عجیب توجه کنید :
* الیس الله بکاف عبده (1)
(ایا خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟!)

 

این ایه چه مفهومی دارد؟
این ایه می فرماید که ، خدا برا بندهایش کافی است ، یعنی اگر توکاری گیر کردی ، اول نرو پیش مردم و از اونا کمک بخواه ، مردم کیلو چندن ، مردم خودشون مشکل خودشونو نمی تونن حل کنن ، اونوقت چرا ما امیدمون به مردم باشه ! اصلا مگر مردم رو کی افریده ؟ یا کی جون اونا رو می گیره ؟ خوب معلومه خدا ، پس چه دلیلی داره امید ما  به مردم باشه !
بنابراین هر وقت به مشکلی خوردیم ، خیلی با ارامش و امید بریم پیش خود خدا و به خدا بگیم ،( ای خدا تو همه کاره ی عالمی ، از تو می خواهم که این مشکل مرا برطرف کنی ) بعد ببین خدا چه گلستانی برات درست می کنه ، دیدم که دارم میگم .

 

چرا باید فقط به خدا تکیه کرد ؟
چون اصلا غیر از خدا عددی نیستن ، یعنی استقلالی از خود ندارن ، به عبارتی دیگر همه ی موجودات مخلوقات خداوند هستنند ، پس معنا ندارند انسان سرچشمه را ول کند ، بعد به سراغ اب های گل الود برود !

 

اگر دل به غیر خدا ببنیدم چی میشه ؟
زندگی سخت و طاقت فرسا میشه ، و چه بسا تبیه بزرگی از جانب خداوند بشویم !
برای این حرفم دلیل دارم که به یک مورد مشهور ان اشاره می کنم ، مثلا  حضرت یوسف (علیه السلام) در ان زمانی که به زندان رفته بود ، به یک شخصی که داشت به قصر پادشاه ان زمان می رفت ، فرمود : ای فلانی اگه رفتی پیش پادشاه ، به پادشاه بگو که خلاصه هوای ما رو هم داشته باشه !
همین حرف باعث شد به غیرت خدا بر بخورد ، و 7 سال دیگر یوسف را در زندان نگه دارد !
خداوند این کار را کرد تا به حضرت یوسف (علیه السلام) بفهماند که من همه کاره ی عالمم چرا امید به دیگری داشتی !
این داستان یک نمونه از هزاران اتفاق مشابه است که به خاطر مختصر گویی به همین یک داستان جالب اکتفا می کنیم .

 

بنابراین :
اگر می خواهیم زندگیمان مملو از رحمت و ارامش و نشاط باشد ، باید فقط دل به خدا ببندیم ، و اگر نعوذ بالله امیدمون به مردم باشد و اصلا برای خدا در زندگی جایی باز نکنیم ، ان وقت است که انواع بدبختی ها و اضطراب ها گریبانمان را خواهد گرفت ، چرا ؟ چون خداوند غیور است و به غیرتش بر می خورد که با وجود او دل به کس دیگری بسته شود .

 

ان شا الله امید همه ی ما فقط به جود و کرم خداوند باشد ، الهی امین .
جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب تفسیر ایه ی نور علامه طهرانی مراجعه شود .

 

منابع :
1-  سوره ی زمر ایه 36

 

وبلاگ:
Parvazkadeh.blog.ir

 

 

 


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۵۳
حبیب بهبودی

                             

                     
                        چرا زندگی برای ما سخته ؟!

 

مقدمه :
خیلی از ما ها زندگی برامون سخته ، یعنی یا از مریضی هامون می نالیم ، یا از بی پولی هامون می نالیم ، یا خلاصه هزارتا بدبختی داریم که هرکدوم زندگی رو برامون سخت کرده .
دوستان عزیز به نظر شما چرا ما انسان ها در سختی زندگی می کنیم ؟ ایا امکان دارد که زندگی ما در ارامش باشد و رنگ سختی را نبینیم ؟
بریم پیش خدا ، ببینیم خداوند چه می فرماید ، ونظر خداوند درباره ی زندگی سخت و زندگی آسان چیست ؟ پس ما را تا اخر این مقاله دنبال کنید ، قطعا ضرر نخواهید کرد .

 

به این آیه ی عجیب توجه کنید :
*مَن أعرَضَ عَن ذِکرِی فإنّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً (1)
(و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی برایش سخت و تنگ خواهد شد .)

 

مفهوم این آیه چیست ؟
این آیه خیلی جالبه ، به این معنا که خیلی صریح و جدی می فرماید ، اگر یاد خدا در زندگی نباشد زندگی سخت می شود ، و این هشدار چند معنا دارد :
1- زندگی سخت نیست ، ما آن را سخت می کنیم !
2- چرا زندگی را سخت می کنیم ؟ چون در زندگی یاد خدا نیستیم !
3- اگر زندگی سخت شد ،چه می شود؟ هزاران اضطراب و اشوب به زندگی ما وارد خواهد شد !

 

 

یاد خدا بودن چه جوریه ؟ تا با یاد خدا زندگی برامون سخت نشه !
یه مثال بزنم تا بفهمیم به یاد خدا بودن چه جوریه !
     برای همه ی ما در زندگی اتفاقات ناگواری افتاده که انسان یک مرتبه از شدت ناچاری می گوید : مثلا یا ابوالفضل به دادم برس ، یا حسین خودت کمکم کن ، یا صاحب الزمان به دادم برس ، این را می گویند توجه ! یعنی شخص در آن لحظه دیگر به هیچ کسی امیدی ندارد و مستقیم می رود در خانه ی این بزرگواران و حتما هم از جانب این بزرگواران کمک رسی خواهند شد .
توجه به خدا ، هم همینطور است یعنی انسان باید به صورت 100% از غیر خدا دل بکند و فقط امید به خدا داشته باشد ، به این می گویند یاد خدا بودن !

 

 

چرا اگر یاد خدا باشیم زندگی آسان می شود :
چون مصیبت و سختی در زندگی را دیگر سختی نمی بینیم وبلکه آن سختی و مصیبت را پلی می بینیم برای رسیدن به خدا ، یعنی بواسطه ی صبر و راضی بودن نسبت به آن سختی خداوند مقامات ما را افزایش می دهد ، به این صورت که اگر بگوییم خدا یا هر بلایی بر سرم بیاوری من راضی به رضای تو ! در اینجاست که اگر برآن سختی صبر کنیم و ان را از جانب خدا بدانیم ، خداوند چنان مقاماتی به انسان می دهد ، که نه چشمی آن را دیده است و نه گوشی آن را شنیده است !
در این حالت دیگر سختی ها ی زندگی سخت نخواهد بود و بلکه از عسل هم شیرین تر خواهد شد ، چون قرار است آن سختی به یک شیرینی وصف نشدنی تبدیل شود ، و ان عبارت است از مقامات معنوی !

 

 

یک داستان واقعی برای روشن شدن مطلب :
یک عالمی بود به نام سید علی قاضی و این عالم یک شاگرد داشت به نام سید هاشم حداد ، این اقای سید هاشم حداد به استاد خود یعنی علی قاضی میگن ، استاد ، مادر زن من همیشه به من فحش و ناسزا می دهد ، و من می خواهم بابت همین قضیه از زنم طلاق بگیرم ، اقای قاضی که استاد ایشان بود می فرماید : این کار را نکن و برو صبرکن بر این مشکل !
چند روز از این ماجرا گذشت ، یک روز که سید هاشم حداد از سر کار به خانه می آمد ، یک مرتبه دید مادرزنش به خانه ی او امده ، ودراین هنگام دوباره مادر زنش شروع کرد فحش دادن به ایشان ، و ان قدر مادرزنش به او فحش داد که طاقت سید هاشم حداد سرامد و بدون اینکه چیزی به مادر زن خود بگوید از خانه بیرون زد . در همین حال یک مرتبه دید سید هاشم حداد دوتا شده است !
یکی سید هاشم حدادی که همیشه غم وغصه داره
و یکی سید هاشمی که گرد غم وغصه ی تمام عالم بر روی او نمی نشیند !
وقتی این مکاشفه برای او پیش آمد ، سریع رفت و به پای مادر زن خود افتاد و گفت فکر نکنی من از دست شما ناراحت ، هر چی می خوای بگو !!
بله دوستان عزیز یاد خدا بودن یعنی راضی بودن به هر چه خدا به ما بدهد ، و در این حالت سختی هم به فرصتی برای رسیدن به خدا تبدیل خواهد شد.

 

بنابراین :
اگر در زندگی متوجه خدا نباشیم ، و نقش خدا را در زندگی پیدا نکرده باشیم قطعا زندگی به جهنمی تبدیل خواهد شد و صبح و شب بر ما نخواهد گذشت الا با آشوب و گرفتاری .
ولکن اگر در زندگی همیشه یاد خدا باشیم ، سختی ها ی زندگی تبدیل به فرصت هایی می شود تا به خدا برسیم ، چون هدف برای ما رسیدن به خدا شده است .

 

 

ان شاالله خداوند توفیق توجه به خودش را به همه ی ما عنایت کند ،الهی امین .
جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب تفسیر ایه ی نور علامه طهرانی مراجعه شود .

 

منابع :
1- سوره ی طه ، ایه ی 123

 

2- کتاب روح مجرد ، قسمت صبر بر مشکلات
وبلاگ :

 

PARVAZKADEH.BLOG.IR


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۳
حبیب بهبودی





  کیا تو عالم غم و غصه نداره ؟؟


 

مقدمه :
من که تو عمرم کسی رو ندیدم که بگه من غم و غصه ایی ندارم ، یعنی هر کی رو که نگاه می کنی  می ناله !
یکی پول نداره ناراحته ، یکی بچه دار نمیشه صبح تا شب غصه می خوره ، یکی مریض شده و خوب هم نمیشه و از افسردگی داره دق می کنه ، یکی هم همه چیز داره ، یعنی خونه داره ، ماشین داره ، زن داره ، بدنش سالمه و مریض نیست ، و خلاصه توپ تکونشون نمیده ، اینا هم یه غم بزرگی دارن ، و اون عبارت است از مرگ ، ببخشیدا این افراد مثل ... از مرگ میترسن ! چرا ؟ چون می بینه ای بابا تو رفاه کامل بسر می بره ، ولی داره پیر میشه و هر لحظه امکان داره بمیره و همه ی این مال و اموال را باید بزاره و بره به سینه ی قبرستون و خوراک مورچه ها بشه !!
دوستان عزیز ،همه انسان ها غم و غصه دارن ، ولی خدا می فرماید یه دسته از انسان ها هستند که غم و غصه و بدبختی ندارن ! به نظر شما این افراد چه کسانی هستنند ؟ ایا ما هم می توانیم جزو این افراد باشیم و غم و غصه ایی نداشته باشیم و همیشه در آرامش زندگی کنیم ؟ برای جواب این سوالات ادامه ی این مقاله رو بخونید ، مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد .
 
به این آیه ی عجیب توجه کنید :
ألَا إنَّ أوْلِیَاء اللَهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ (1) 
آگاه باش که : هیچگونه ترس و وحشتى براى اولیاى خدا نیست، و هیچوقت اولیا ء خدا  غصّه‏دار و اندوهگین نمى‏شوند.

 

 * چند سوال مهم برای روشن شدن مفهوم این آیه : 
 1- چه کسانی طبق این آیه غم و غصه ندارن ؟
کسی که (ولی خدا) باشد . 

 

 2- ولی خدا به چه کسی میگن ؟  
ولی خدا کسی است است که بین خودش و خدا حجابی باقی نگذاشته است ، یعنی فانی در ذات پروردگار شده است .
فرض کنید قطره ی بیوفتد در یک اقیانوس ، ایا دیگر می توان آن قطره را پیدا کرد ؟! نه ، هرگز. اولیا خدا هم مثل یک قطره افتاده اند در اقیانوس ذات پروردگار و دیگر اثری از وجود انها باقی نمانده است !  به همچنین شخصی ولی خدا می گویند.

 

3- چرا این شخص (ولی خدا ) دیگر غم و غصه ندارد ؟  
الف) چون اولیا خدا فانی در خدا شدن  .     ب)  خدا هم غم وغصه ایی نداره .
 نتیجه :پس این افراد هم غم وغصه ایی ندارن ! به همین راحتی ، دودوتا چهارتا .

 

4- آیا ما هم می توانیم ولی خدا شویم و همیشه تو آرامش باشیم  ؟
اره ، اگر با صداقت و پاکی دل از خدا بخواهیم که ما را جزو اولیاء خودش بکنه ، مطمئن باشید خداوند شرایطی را برای ما مهیا خواهد کرد که بتوانیم به این مقصود برسیم ، و تمام اولیاء خدا هم ازهمین درخواست از خدا شروع کرده اند و از خداوند خواسته اند که ، خدایا ما را جزو اولیاء خودت قرار بده ، و خدا هم که بخیل نیست ، اصلا منتظره که یک نفر این دعا رو بکنه تا براش اجابت کنه ! پس این راه برای همه هموار است ، و چیز محالی نمی باشد .
 (گر گدا کاهل بود ، تقصیرصاحب خانه چیست .)

 

بنابراین :
هرچقدر هم پول دار باشی ، 10 تا هم ماشین داشته باشی ، 20 تا هم ویلا تو کل دنیا داشته باشی  بازم غم تو را رها نخواهد کرد ، چون غم درون انسان، یک چیز فطری است و فقط با کانکت شدن با خدا برطرف میشه و دلیل این حرفم ، این ایه ی قرانه :
 الا بذکر الله تطمئن القوب
 (اگاه باشید فقط با یاد خدا قلب ها آرام می گیرد. )
پس طبق گفته ی قران فقط اولیا خدا غم وغصه ندارن ! چون اولیا خدا مثل یک قطره افتادن تو اقیانوس ذات پروردگار وچون خدا غم و غصه ای نداره ،اولیاء خدا هم که تو این اقیانوس افتادن غم و غصه ایی ندارن.
و همچنین تمام انسان ها قابلیت این را دارند که یک ولی خدا بشوند و همیشه در آرامش زندگی کنند ، چون به فرموده ی قران همه ی ما خلیفه الله (3)( جانشین خدا روی زمین ) هستیم . اللهم الرزقنا و علیکم 

 

ان شا الله خداوند به همه ی ما توفیق مقام ولایت را عطا بفرماید ، الهی امین .
جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب معاد شناسی جلد 3و امام شناسی جلد 4 علامه طهرانی رجوع شود .

 

منابع:
1- سوره ی یونس . ایه ی 62
 2- سوری الرعد .ایه ی 28

 3- سوره ی بقره ی ایه ی 30 ( انی جاعل فی الارض خلیفه )

وبلاگ :
PARVAZKADEH.BLOG.IR

 


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۰۷
حبیب بهبودی


وقتی یک مشکلی پیدا کردیم ، چطوری خودمونو اروم کنیم ؟!


مقدمه :
همه ی ما مصیبت دیده هستیم ، یکی رو می بینی باباش مرده ، یکی رو می بینی داداش تصادف کرده و مرده ، یکی عموش مرده ،یکی داییش مرده و خلاصه دنیای ما همیشه پراز درد سره بوده وهست وخواهد بود، یعنی تا می خوای یه لذتی از زندگی ببری یه دفعه یه اتفاق ناگوار میوفته ، وضد حال میزنه به حالمون ! اینم بگم جالبه ، یه دوست داشتم باباش فوت کرد بعد از چند ماه زد داداشش هم تصادف کرد و مرد ، هیچی دیگه این رفیق ما به حدی از عصبانیت رسید که داشت به خدا و پیغمبر (نعوذ بالله ) کفر می گفت !
دوستان عزیز به نظر شما در این مواقع باید چه کار کنیم تا اروم بشیم ، اگر من راهکار بدم ، اروم  نمی شید که هیچ ، صدبرابر هم بدتر خواهید شد ، پس بریم پیش خدا و ببینیم خدا تو قران چه راهکاری رو فرموده ، پس تا اخر با ما باشید . مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد .

 

به این آیه ی عجیب توجه کنید :
وَ بَشِّرِ الصبِرِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَبَتْهُم مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیْهِ رجِعُونَ {1}
{بشارت بده صبر کنندها را ، کسانی که وقتی مصیبتی به آنها می رسد می گویند همانا ما از خداییم و بسوی او هم برمی گردیم .}
 
خوب این آیه منظورش چیه :
این ایه جالب  می فرماید  که ، اگه مصیبتی برات پیش اومد ، عصبانی نشو ، استرس نگیر، افسردگی نگیر ، به اینو اون بد و بی را نگو ،  خوب پس چی کار باید کرد ؟ خداوند می فرماید خودتو با این کلمه { انا لله واناالیه راجعون } اروم کن !

 

سوال:
چرا باید در هنگام مصیبت این جمله ی { انا لله وانا الیه راجعون } را بگوییم تا اروم بشیم !

 

جواب :
چون معنی ساده وراحت این جمله اینه که ،  خدا همه کاره ی عالمه ! و ما هم به پای خودمون تو این دنیا نیومدیم بلکه خدا ما رو اورده و خودش هم هر لحظه بخواد ما رو می بره ! پس وقتی همه چیز دست خداست ، چرا ما باید در مصیبت ها به کفر گویی و افسرگی روی پیدا کنیم !

 

یه مثال بزنم تا مطلب کامل کامل روشن بشه :
عجب مثالی ، به به ، حضرت زینب سلام الله علیها  مصداق کامل این آیه است ، چون همه چیز رو از خدا می دیدند و اصلا غیر از خدا توی این عالم چیزی را نمی دیدند!  به همین دلیل در بدترین مشکلات و مصیبت ها که همه ی شما از آن اطلاع دارید نه تنها شکایتی نمی کردند بلکه با نشاط و فرح عجیبی این جمله ی تاریخی را فرمودند: 
 {ما رایت الا جمیلا }(2)
  ندیدم چیزی را به جز زیبایی !!
عجبا ، کشتن برادر کنار چشمان انسان زیبایست !؟ روسری را از سر برداشتن برای کسی که سرتا پا عفت و حیاست زیباییست !؟ به اسارت رفتن توسط یک مشت انسان حرام زاده زیباییست ؟! 
بله زیباییت ، کسی که به حقیقت توحید برسد ، این مصائب براش زیباست و این مشکلات برایش از عسل هم شیرین تر خواهد بود.  

 

بنابراین :
گفتن این جمله یعنی اینکه ، متوجه باش خدا همه کاره ی این عالمه و وقتی اینو انسان بفهمه ، یعنی کاملا حقیقت این آیه رو درک کنه نه اینکه فقط تو لفظ این جمله رو بگیم و از مفهوم اون خبری نداشته با شیم ، نه ، واقعا به حقیقت ان رسیده باشیم ،در این حالت مصائب و مشکلات برایمان راحت می شود ، دقیقا مثل شاگرد های مکتب امام حسین ( علیه السلام ) که در روز عاشورا با آن همه مشکلات و اتفاقات سخت ، هیچ گلایه ایی نکردند ، و بلکه حاضر بودنند صد بار زنده بشن و باز در این راه فدای امامشان بشوند ! چرا ؟ چون این حقیقت ها را فهمیده بودند !
پس با تامل روی این آیه می توانیم در مشکلات و سختی ها به ارامش دست پیدا کنیم ، ان شاالله 

 

ان شالله خداوند توفیق فهم توحید خودشو به ما عنایت کنه ،الهی امین.
جهت مطالعه ی بیشتر به جلد 5 معاد شناسی علامه طهرانی شود .

 

منابع :
1- سوره ی بقره .ایه 155
2- لهوف ابن طاووس ، ص224

 

وبلاگ :
Parvazkadeh.blog.ir

 


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۹
حبیب بهبودی

 

 

 

     



منطق پادشاهان ظالم برای توجیه ظلمشان

 

مقدمه :
اگر به تاریخ رجوع کنیم می بینیم که افرادی بودند که زیر پرچم دین ، همه ی را قتل عام کردند ، یعنی نمی گفتنند ما ادم بدی هستیم ، بلکه خود را در ظاهر خوب جلو می دادند ولی در باطن از صد تا شیطان هم بدتر بودند !
به عبارتی دین را سپری برای رسیدن به امیال شیطانی خود اتخاذ کرده بودند ، وبرای اینکه که شما هم بدانید این افراد چگونه مردم را فریب می دادند ، این مقاله ی کوتاه را تا اخر بخوانید . 
 
به این داستان توجه کنید :
یک شخصی به عائشه گفت چرا با حضرت علی جنگ کردی ؟
 عائشه به او گفت: آیا پدرت با مادرت ازدواج کرد یا نه؟
 گفت: بله !
 گفت: به چه علّت ازدواج کرد؟
 گفت: تقدیر خدا بود.
 گفت: خُب این کار من هم تقدیر خدا بود !

 

یک برداشت از این داستان :
این منطقی است که اکثر پادشاهان و سلاطین ظالم برای توجیه کار خود استفاده می کردند ! 
یعنی هزاران خلاف انجام می دادن بعد ، برای توجیه کارشون می گفتن خدا می خواست که این طور بشه !
به عبارت دیگر این افراد اختیار را از خود سلب می کردند  و می گفتن هرچی تو عالم اتفاق می افته خدا خواسته که شده والا اگه خدا نمی خواست نمی شد! (عجبا از این حماقت)

 

 

جوابی محکم به این افراد :
شما فرض کنید یه دختر بچه داره از گرسنگی می میره ، بعد یکی بهش یه غذا میده ، بعد شما یک چک تو گوش اون دختر بچه می زنید و بعد اون غذا رو ازش می گیرید و بعد اون بچه هم از شدت گرسنگی در بدترین شرایط می میره
ایا شما مستحق مجازات نیستید !؟  ایا این ظلم نیست ؟ ایا می توان گفت این کار خدا بوده و خود را از تکلیف  و مجازات ساقط کرد ؟
نه ، نمی توان گفت ، چون یک دیوانه هم می داند که این کار مصداق یک ظلم بزرگ است و نمی توان با مغلطه کردن این ظلم را از خود برداشت !

 

بنابراین :
پادشاهان ظالم که در طول تاریخ ظلم کرده اند ،همه مستحق عذاب هستنند چون اختیار داشتنند و با اختیار خود این ظلم ها را انجام داده اند و هرگونه مغالطه ای در این  باره شاید برای خاموش کردن صدای مردم کافی باشد ولی در پیشگاه خداوند قبول نخواهد بود و قطعا مورد مواخذه قرار خواهند گرفت . 

 

 ان شالله خداوند توفیق فهم درست مسایل را به همه ی ما بدهد ، الهی امین.

 جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب تفسیر ایه ی نور علامه ی طهرانی مراجعه شود .

منابع :
1- کتاب کیمیای سعادت . قسمت جبر و اختیار  

 

وبلاگ :
PARVAZKADEH.BLOG.IR


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۳۶
حبیب بهبودی




جا بده ، تا خدا هم بهت جا بده !



مقدمه :
یه ایه تو قران داریم که خیلی جالبه ، شاید خیلی از شما هم این ایه رو نشنیده باشید ، پس بدون معطلی بریم ببینیم این ایه قران چیه ؟

 

اون آیه اینه :
یایهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَهُ لَکم (1)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به شما گفته شود که در مجالس جا باز کنید (تا دیگرى بتواند بنشیند) در این صورت جا باز کنید و دیگران را هم جاى دهید، که به پاداش آن، خداوند بر شما توسعه مى‏دهد.

 

به این ماجرا توجه کنید :
دیروزیه پیرمرده رو تو مسجد دیدم که روی صندلی نشسته بود ، بعد یک رحل و قران هم کنار صندلیش گذاشته بود، اونوقت یه پیرمرد دیگه اومد گفت این رحل و قران رو بردار من اینجا بشینم !
اون طرف هم گفت برنمی دارم می خواستی زود تر بیایی مسجد ! خلاصه چند نفر واسطه شدن تا این اقا جا داد و اون پیرمرد جدید الورود نشست .
دوستان عزیز ، این کار این پیرمرد از نظر اسلام غلط است ، زیرا ایه ی قران می فرماید ، وقتی کسی وارد مجلسی شد  (مثلا وارد مسجد شد) و جا نبود تا بنشیند ، یکمی جمع تر بنشینید تا اون بنده ی خدا هم تو مجلس بشینه و از اون جلسه استفاده کنه ، نه اینکه دور تا دور خودمون رو خندق بکنیم تا کسی به ما نزدیک نشه ! ارث بابام که نیست ، جا وا کنیم تا بقیه هم تو مجلس بشینن و استفاده کنن! اگه این کار را کنیم خدا هم نظر رحمت به ما خواهد کرد .

 

 اصلا این آیه چرا نازل شد :
 چون دقیقا همین کارها رو در زمان پیامبر (صل الله علیه واله) انجام می دادند ، یعنی تو مسجد یا مجالسی که پیامبر (صل الله علیه واله ) بود چنان گله گشاد می شستند که اصلا فرد دیگری نتونه اونجا بشینه !
اینجا بود که خدا این ایه را نازل کرد که اگر شخص تازه واردی به مجلسی امد و جا هم براش نبود ، انهایی که نشسته اند کمی جمع تر بشینن تا این فرد هم بتونه بشینه و از ان مجلس فیض ببره !
 خداوند با این ایه یکی از اداب معاشرت را به ما یاد داد .

 

بنابراین :
یکی از اداب معاشرت که خداوند در قران می فرماید این است که ، اگر شخص تازه واردی به مجلسی امد برایش جا باز کنید تا او هم بنشیند و فقط دنبال راحتی خودتان نباشید و اگر این کار را کنید و جا بدهید خداوند هم در روز قیامت به شما توسعه { گشایش } می دهد .

 

ان شالله همه ی ما عامل به دستورات قرانی باشیم . الهی امین.
جهت مطالعه بیشتر به کتاب امام شناسی جلد 12 مراجعه شود.

 

منابع :
1- سوره ی مجادله . ایه 11

 

وبلاگ :
PARVAZKADEH.BLOG.IR

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۴۳
حبیب بهبودی