زن فاحشه ایی که کلا عوض شد !!!!!!!!!!!
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ
داستان دستگیری معنوی امام کاظم علیه السلام از زن جوان
هارون الرشید برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ــ که در زندان بودند ــ زن جوان و زیبا رویی را فرستاد، تا حضرت را خدمت کند. حضرت فرمود: "به هارون بگویید: شاید شما به هدیه خویش خوشحال هستید، ولی من نیازی به امثال اینها ندارم."
هارون خشمگین شد و گفت: زندانی کردنت به رضایتت نبود بلکه به رضایت ما بود، پس خدمت به تو نیز به رضایتت نیست بلکه به رضایت ماست. از این رو اجبارا آن زن جوان را در زندان حضرت قرار دادند.
پس از مدتی هارون زیردستان خود را فرستاد تا جویای حال و وضع آن زن شوند. او را دیدند که سر به سجده نهاده و اصلا سر بر نمی دارد و می گوید: قُدّوسٌ سُبحانَکَ سُبحانَکَ. به هارون خبر دادند.
گفت: به خدا موسی بن جعفر او را جادو کرده است. آن زن را به نزد من بیاورید. او را آوردند. درحالی که می لرزید. نگاهش یکسره به آسمان بود.
هارون پرسید: این چه وضعی است تو داری؟ زن گفت: حال بی مانندی دارم. من در نزد موسی بن جعفر ایستاده بودم و او شب و روز در حال نماز بود. وقتی از نماز فارغ شد و در حال ذکر بود گفتم: حاجتی دارید من برآورده کنم؟ فرمود: "به تو چه حاجتی دارم!" گفتم: من برای نیازهای شما اینجا هستم. فرمود: "پس اینها چه کسانی هستند؟"
می گوید: ناگهان دیدم گلستانی در مقابل من هست اول و آخر ندارد مکان های مفروش با ابریشم در آن موجود است. خدمه جوان و زیبا که مانند آنها ندیده ام در آنجا حاضر بودند. و انواع طعامها مهیا بود. پس به سجده افتادم تا اینکه چشم باز کردم و خود را الان در مقابلت یافتم. هارون امر کرد: این زن خبیثه را بگیرید و مراقب باشید کسی این داستان را از او نشنود.
آن زن دیگر روی به نماز آورد. وقتی از این حالش میپرسیدند میگفت اینگونه عبد صالح (یعنی موسی بن جعفر) را دیدم.
تا اینکه چند روز قبل از شهادت حضرت از دنیا رفت.
سند :
. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 322.
#ولایت #امام_کاظم
۹۶/۰۲/۲۵